جدول جو
جدول جو

معنی شیوه دار - جستجوی لغت در جدول جو

شیوه دار(اَ دَ خوَرْ / خُرْ)
شیوه دارنده. دارای سبک و طریقۀ خاص در هنر، اهل حرفت و صناعت و کاریگر و دارای هنر و پیشه ور. (ناظم الاطباء). هنرمند و صاحب فن و کمال. (آنندراج) ، چست و چالاک، کارآزموده و کارگزار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیزه دار
تصویر نیزه دار
سرباز یا سپاهی که دارای نیزه باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میوه دار
تصویر میوه دار
ویژگی درختی که میوه بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیده دار
تصویر دیده دار
دیده بان، سرباز یا قراول که بالای بلندی بایستد و هر چه از دور ببیند خبر بدهد، دیدبان، نگاهبان، قراول، دیده ور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کینه دار
تصویر کینه دار
کینه توز، آنکه در دل از کسی کینه دارد، کینه کش، انتقام گیرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیشه کار
تصویر شیشه کار
شیشه گر، شیشه ساز، کسی که شیشه می سازد یا آلات و ادواتی از شیشه درست می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریشه دار
تصویر ریشه دار
هر گیاهی که ریشه دارد، کنایه از شخص اصیل و نجیب، بااصل و نسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آینه دار
تصویر آینه دار
آنکه آیینه پیش روی کسی نگه دارد تا چهرۀ خود را در آن ببیند، آرایشگر، سلمانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیول دار
تصویر تیول دار
کسی که تیول را به او واگذار کرده اند
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
میوه دارنده. باردار. (یادداشت مؤلف) : درخت مثمره و میوه دار درخت امرود و زردآلوست. (ترجمه تاریخ قم ص 110).
- میوه دار شدن، میوه دادن. مثمر گشتن. بار آوردن:
بی بر و میوه دار هست درخت
خاص پربار و عامه بی بارند.
ناصرخسرو.
اگر میوه داری نشد هیچ بید
به دانش تو باری بشو میوه دار.
ناصرخسرو.
خدای خویش بخوان که این کرسی به اصل خویش درخت گردد و با شاخ و برگ و میوه دار شود. (قصص الانبیاء ص 190). چندین درخت میوه دار که خدای تعالی آفریده است همه میوه دار. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
(شی وَ / وِ)
شیوه گر. شیوه باز. (ناظم الاطباء). رجوع به شیوه باز شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ خوَ / خُ رَ)
دارندۀ شیشه:
زمین از ترکتازی او غباری
فلک از کار دانش شیشه داری.
صائب
لغت نامه دهخدا
(می وَ / وِ)
میرزامحتشم قائنی، به گفتۀ نصرآبادی در تذکره فرزند میرزا هادی است و ایشان از اکابر قائن خراسانند. آباء ایشان همگی فاضل بوده اند چنانکه میرزا کافی عم مشارالیه در عهد خود در میان فضلا مثل جناب شیخ بهاءالدین محمد و سایر علما به فضیلت مشهور بوده است و با وجود فضایل مذکور به حیثیات مثل شعر و انشاء و معما آراسته بود سپس نصرآبادی می افزاید که مجموعۀ نظمی از مرحوم مذکور به نظر فقیر رسید که قصاید قدما در زمان حیات شیخ سعدی انتخاب شده و در حاشیۀ آن در حل اشعار مشکله تحقیق... که حد هیچ سخن فهمی نیست. فقیر به خدمت میرزا هادی رسیده با اینکه عادت به کوکنار داشت و افراطی هم در آن واقع میشد هنگام صحبت از علوم عقل و نقل و نثر و نظم کمال مهارت و آگاهی داشت. میرزا محتشم هم از علوم ظاهر بهره دارد خصوصاً علم هندسه و نجوم چنانچه احکام غریب از او ملاحظه میشد. شعرش این است:
خلوت ناز تو بر خیل ملک در بسته است
گردش چشم تو راه دور ساغر بسته است
خون ز پروازش چو مرغ نیم بسمل میچکد
نامۀ شوقی که بر بال کبوتر بسته است
من هلاک آن کمر، هر جا خیال نازکیست
مأخذش آن است اما یار بهتر بسته است
مبتلای رنج باریکیست از دوران چرخ
هرکه همچون رشته دل بر جمع گوهر بسته است.
(تذکرۀ نصرآبادی ص 191)
لغت نامه دهخدا
آنکه آیینه در پیش دارد تا عروس و جز او خویشتن را در آن بینند، سر تراش سلمانی گرای دلاک حجام
فرهنگ لغت هوشیار
درخت باردار مثمر: ... (و بر درختان میوه دار زحمت خار جگر خوار ظاهر گشت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیزه دار
تصویر نیزه دار
مسلح به نیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیاه دار
تصویر گیاه دار
دارنده گیاه صاحب نبات، مرغزار علف زار
فرهنگ لغت هوشیار
دارای رشته و نوار جمع ریسه داران. یا ریسه داران گیاهانی که اندام رویشی آنها از ریسه به وجود آمده است. گیاهانی که ساختمان سلول آنها از سلولهای ساده و یک نواختی بنام ریسه میباشد تالوفیتها
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه دارای کیسه است، شخصی را گویند که چیزها بهنگام ارزانی بخرد و نگاه دارد و در ایام گرانی بفروشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کینه دار
تصویر کینه دار
آنکه دارای کینه است دشمن، انتقام جو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوهر دار
تصویر شوهر دار
حالت و کیفیت شوهر دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشه کار
تصویر شیشه کار
کسی که شیشه سازد آنکه آلات و ادواتی از شیشه درست کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکره دار
تصویر شکره دار
نگهبان و مربی مرغان شکاری، صیاد
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیزی که دارای شبکه باشد آنچه که روزنه های شبکه مانند داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سینه دار
تصویر سینه دار
کبوتری که خال سیاه در سینه دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیول دار
تصویر تیول دار
دارنده تیول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکره دار
تصویر شکره دار
((ش کَ رَ))
نگهبان و مربی مرغان شکاری، صیاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیفه دار
تصویر لیفه دار
اکالیفا
فرهنگ واژه فارسی سره
باثمر، بارآور، بارور، مثمر
متضاد: بی ثمر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
Forked
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از میوه داری
تصویر میوه داری
Fruitiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از میوه داری
تصویر میوه داری
frutalidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
раздвоенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
gegabelt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از میوه داری
تصویر میوه داری
owocowość
دیکشنری فارسی به لهستانی